جدول جو
جدول جو

معنی بجل بازی - جستجوی لغت در جدول جو

بجل بازی
قاب بازی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

لالی به خود بستن،
- لال بازی درآوردن، عمل لالان به عمد کردن،
، لعب اخرس، پانتمیم، رجوع به پانتمیم شود
لغت نامه دهخدا
ورزش پهلوانان در گود با میل، بازی کردن ورزشکاران با میل در گود زورخانه، عملی است که زورخانه کاران برای نشان دادن چابکی و شیرین کاری و مهارت کنند و آن به هوا پرتاب کردن یک یا دو میل است به نوبت و گرفتن آنها به استادی در حال چرخیدن ورزشکار
لغت نامه دهخدا
(خُ)
عمل ناشی از بی عقلی. عمل از روی عدم کیاست و عقل. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
عمل کج باز. دغلی. مفسدی. مکاری. فریبندگی:
ای همه ضرب تو به کج بازی
ضربه ای زن به راست اندازی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
بازی کردن با گل. عمل گل باز. رجوع به گل باز شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
عمل لج باز. لجوجی. ستیهندگی. لجاجت. لجاج. لج. ستیزه کاری. خیرگی
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ)
بازی بچه گانه. کارهای کودکانه. بچگی کردن.
لغت نامه دهخدا
(کَ جَ / جِ)
بازیی است که امروز انگشتربازی نامند. (حاشیۀ دیوان رودکی چ مرحوم سعید نفیسی ص 1045). رجوع به کجه و کجه باز شود
لغت نامه دهخدا
الک دولک
لغت نامه دهخدا
تصویری از بز بازی
تصویر بز بازی
عمل و شغل بزباز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لج بازی
تصویر لج بازی
ستهندگی ستیزه کاری، استبداد رای یک دندگی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل بند باز ریسمان بازی آکروباسی نوعی نمایش ورزشی که در آن شخصی بر روی بند عملیات بدنی انجام دهد و هنر نمایی کند. بند باز برای حفظ تعادل خود در روی بند معمولا چوبی در دست میگیرد. در بند بازی شخص دومی بنام یالانچی وجود دارد که در صحنه زمین زیربند اداهای مضحک درآورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خل بازی
تصویر خل بازی
عمل ناشی از بی عقلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل بازی
تصویر گل بازی
بازی کردن با گل، پرورش گلهای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
گرزبازی (زورخانه) نوعی شیرین کاری است در زورخانه و آن عبارتست از بازی کردن و بهوا انداختن و بازگرفتن ورزشکاران میلهای چوبی سبکی را که برای این کار ساخته شده (میل بازی بچالاکی وزبر و زرنگی بیش از نیرومندی احتیاج دارد)
فرهنگ لغت هوشیار
نمایش لالی خویش بعمد. یا لال بازی در آوردن، خود را عمدا لال نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گال بازی
تصویر گال بازی
الک دولک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجه بازی
تصویر کجه بازی
انگشتر بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بچه بازی
تصویر بچه بازی
بازی کودکانه، رفتار نامناسب و نسنجیده، آسان پنداشتن کار و جدی نگرفتن آن
فرهنگ فارسی معین
رفتارنسنجیده، اعمال نامعقول، کار ناشایست، غلام بارگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی که در جشن تیرماه سیزده انجام شود
فرهنگ گویش مازندرانی
تیله انجام گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بازی های بومیبیجول بازی یا شاوزیر بازی از جمله
فرهنگ گویش مازندرانی
سنتی است نیکو، میان دامداران مازندرانی که براساس آن هرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع گردوبازی
فرهنگ گویش مازندرانی
شتابزدگی، عجله، شتاب
دیکشنری اردو به فارسی
زودخویی، عجله
دیکشنری اردو به فارسی